سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: دوشنبه 04 تیر 2

مریل استریپ با اصغر فرهادی و پیمان معادی عکس یادگاری انداخت.

فرهادی و مریل استریپ

 

معادی و مریل استریپفرهادی و معادی


 نوشته شده توسط علی بیدار در یکشنبه 90/12/7 و ساعت 12:18 عصر | نظرات دیگران()

در چنبره غرور و خودخواهی
نقد هالیوود ریپورتر بر«جدایی نادر از سیمین»

نویسنده: دبو را یانگ




    این فیلم موفق می شود جامعه ایرانی را به نحوی در کانون توجه قرار دهد که نمونه آن را در کمتر فیلم دیگری می توان یافت. این فیلم مثل «درباره الی...» که دو سال پیش جایزه بهترین کارگردانی یک جشنواره معتبر سینمایی را برای فرهادی به ارمغان آورد و در ادامه در بسیاری از کشورها اکران شد، این امکان را به طور بالقوه دارد که تماشاگر غربی را درگیر موضوع خود کند. سیاست ظاهرا حضوری در داستان این فیلم ندارد، هرچند اساس داستان جدایی یک زوج طبقه متوسط است. دلیل جدایی این زوج که سیمین و نادر نام دارند، این است که سیمین (لیلاحاتمی) می خواهد به خارج برود تا آینده بهتری را برای دختر 11 ساله خود «ترمه» (سارینا فرهادی) رقم بزند. ولی این ممکن است دلیل اصلی جدایی این دو نباشد. «نادر» (پیمان معادی) مردی مودب ولی لجباز است و به حرف های همسر خود بی توجهی می کند. غرور نادر اجازه نمی دهد که از همسر خود بخواهد از رفتن صرف نظر کند و پیش او بماند، ولی درعین حال اجازه می دهد سیمین پیش مادر خود برود، درحالی که او و ترمه از پدر پیرش که به بیماری آلزایمر دچار است، مراقبت می کنند. نادر عجولانه یک زن فقیر به نام «راضیه» (ساره بیات) را استخدام می کند تا در طول روز کارهای منزلش را انجام بدهد. این زن به نادر نمی گوید که آبستن است (یا می گوید؟) چند روز می گذرد و نادر زن را اخراج می کند و او را با هل از در خانه به بیرون می اندازد: زن (شاید) از پله ها می افتد و جنینش سقط می شود. باقی فیلم به نقطه اوج تنش ها تبدیل می شود، چون «حجت» (شهاب حسینی)، شوهر تندخوی راضیه که بدهی هم دارد، از نادر به دلیل ارتکاب قتل شکایت می کند و پای او را به دادگاه می کشاند. در صحنه صحنه این فیلم جزییات جدیدی ارائه می شود و همین جزییات جدید دورنمای اخلاقی داستان را تغییر می دهد. فیلمنامه فرهادی به طرز قابل توجهی طرف هیچ یک از شخصیت ها را نمی گیرد، بلکه برعکس، همه شخصیت ها به طور برابر، هم حق دارند و هم ندارند. همه آنها در چنبره غرور و خودخواهی، اخلاقیات و پول و افتخار گیر افتاده اند. اصغر فرهادی مثل سومین فیلمش «چهارشنبه سوری» که اثر تاثیر گذاری بود و در آن ازدواج یک زن و مرد طبقه متوسط از دید یک زن مستخدم جوان نشان داده می شود، در این فیلم نگاه دقیقی به شکاف عظیم طبقاتی در جامعه امروز ایران می اندازد.
   
    شغل و آپارتمان و اتومبیل و دانشگاه و جهان بینی سیمین و نادر و ترمه به طبقه متوسط تعلق دارد. آنها صدایشان را بالانمی برند حتی موقعی که دارند با هم دعوا می کنند و به راحتی می توانند روی قاضی (با نقش آفرینی سمپاتیک «بابک کریمی») تاثیر بگذارند. راضیه و حجت افرادی فقیر هستند و در حواشی شهر زندگی می کنند و از اعضای بسیار آسیب پذیرتر جامعه هستند. راضیه فردی بسیار مذهبی است. او در جایی به یک مرکز مشاوره اسلامی زنگ می زند و می پرسد اگر پیژامه کثیف یک پیرمرد 80ساله را عوض کند، دچار گناه شده است؟ امتناع او از قسم خوردن به قرآن باعث به وجود آمدن یک نقطه عطف در فیلم می شود. یک شخصیت اخلاق گرای دیگر فیلم، ترمه جوان است. او یک دختر بسیار جدی است که متوجه می شود در جامعه یی که برخی فقط با دروغ می توانند کارها را پیش برند، باید اصول خود را زیر پا بگذارد. وقتی نوبت او برای بیان حقیقت فرامی رسد، دست به انتخاب متفاوتی از انتخاب راضیه بی سواد، می زند. در این فیلم هم مثل تمامی کارهای قبلی کارگردان، به گروه بازیگران توجه زیادی می شود و شیوه بازیگری واقعگرایانه آنها به عمق بخشی نامعمول شخصیت پردازی می انجامد. همه پنج بازیگر اصلی فیلم حضور برجسته یی در فیلمبرداری صمیمانه «محمود کلاری» دارند. با اینکه فیلم دو ساعت طول می کشد ولی تدوین سریع هایده صفی یاری باعث می شود که بیننده از اول تا به آخر با کنش فیلم درگیر شود.


منبع: روزنامه اعتماد   


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 90/12/2 و ساعت 2:30 عصر | نظرات دیگران()

چه کسی پشت نقاب «اسکار» است؟


نظرسنجی از 1000 نفر و بازخوانی کارنامه 5 هزار عضو آکادمی «اسکار»

 لس آنجلس تایمز: وقتی اسم برندگان جایزه اسکار بعد از چندین ماه تعلیق و انتظار اعلام می شود، لحظه اشک و خنده و سخنرانی های کوتاه و بلند است. اما زمانی که پرده مراسم پایین می افتد، این سوال در ذهن همه کسانی که این مراسم را می بینند باقی می ماند که چه کسانی به فیلم ها رای داده اند؟ برای 38 میلیون نفری که در سراسر دنیا در سال گذشته پیگیر نتیجه اسکار بودند دانستن اینکه چه کسانی برگزیدگان آکادمی آمریکا را مشخص می کنند، جالب بوده است؛ کسانی که می توانند با هدیه دادن مجسمه طلایی به یک نفر او را به سکوی ستاره شدن و موفقیت یک کمپانی فیلمسازی کمک کنند. اما تا امروز یک گروه قوی از رای 5765 نفر عضو آکادمی محافظت می کنند. کنجکاوی درباره اعضای آکادمی در داخل صنعت فیلمسازی آمریکا هم وجود دارد و گمانه زنی های زیادی درباره آرایی که به فیلم ها داده می شود، انجام می گیرد. خیلی از کمپانی ها و اهالی سینمای آمریکا می خواهند بدانند ترکیب رای دهندگان چگونه است و تحت تاثیر چه کسانی یا چه اتفاقاتی برخی نامزد یا برنده جایزه اسکار می شوند اما کسانی که در این سال ها این رای ها را گردآوری کرده اند، نمی گذارند که چنین اطلاعاتی از پشت دیوارهای آکادمی خارج شود. روزنامه لس آنجلس تایمز در پژوهشی گسترده توانسته است اطلاعات و آمارهایی را از اعضای آکادمی علوم سینمایی آمریکا منتشر کند. این پژوهش ها نشان داده است که رای دهندگان آکادمی علوم سینمایی آمریکا تنوع کمی از جامعه آمریکا را در برمی گیرد؛ به گونه ای که برخی ها به نفوذ برخی از افراد و افکار در صنعت سینمای آمریکا مشکوک هستند. براساس برخی آمارها 94 درصد رای دهندگان به اسکار، سفیدپوست و 77 درصد از این جمعیت مرد هستند. سیاهپوستان دودرصد و رنگی پوستان و لاتین زبان ها کمتر از دو درصد هستند. سن بیشتر رای دهندگان به طور متوسط 65 سال است و 14 درصد از رای دهندگان زیر 50 سال هستند. این آکادمی در همه جهان به عنوان برجسته ترین سازمان سینمایی جهان معرفی می شود و مردان و زنانی که در آن فعالیت می کنند، شامل شناخته ترین ستاره های سینمای جهان چون تام هنکس، مریل استریپ، سیدنی پواتیه و استیون اسپلیبرگ هستند. همچنین در میان اعضا چهره های شناخته تری که کمتر در سینما هستند و در تلویزیون فعالیت می کنند مانند اریک استرادا و جیل اسمیت قرار دارند. برای انجام این پژوهش خبرنگاران لس آنجلس تایمز با هزاران نفر از اعضای آکادمی و نمایندگان آن گفت وگو کرده اند و رزومه و زندگینامه 5100 نفر را از دفتر آکادمی بررسی کرده اند. نتیجه این بررسی ها نشان داده که بیشتر از 89 درصد گفت وگو شوندگان درباره سن، جنسیت و نژاد اعضای آکادمی دیدگاه های متفاوتی داشتند. بعضی از آنها معتقدند که این عضو گیری بسیار ساده است و آینه ای از الگوهای استخدام در هالیوود است. در حالی که در مقابل اینها گروهی قرار دارند که معتقدند ماموریت این گروه برای نمایش و ترویج دستاوردهای سینمای آمریکاست تا ترویج تکثر. اینها معتقدند آکادمی باید بیشتر از اینها مسوولیت پذیر باشد. براساس نتایج این پژوهش، بخشی از اعضای 15 شاخه آکادمی منحصرا مرد و صرفا سفیدپوست هستند. درحال حاضر به جز اتحادیه بازیگران، 90 درصد از رای دهندگان در رشته های دیگر سفیدپوست هستند. 98 درصد از هیات رییسه انجمن بازیگران سفیدپوست هستند. در پنج شاخه از جمله فیلمبرداری و جلوه های بصری 90 درصد مرد هستند. از 43 نفر عضو هیات رییسه آکادمی تنها شش نفر زن هستند که شامل شری بون ایساک می شود که تنها رنگین پوست این هیات است. ویلادیویس که در مراسم اسکار 2012 نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم «خدمتکار» است می گوید: «من حتی نمی دانم که چه کسی عضو آکادمی سینمای آمریکاست، تا بدانم که چه کسانی رای می دهند.» اعضای آکادمی را هم می گویند که پژوهشگران برجسته سینمایی هستند که 50 درصد آن از بازیگرانی هستند که در دو سال گذشته جلوی دوربین نقش آفرینی کردند. اما نیم دیگر رای دهندگان در دهه های قبلی در صنعت سینمای آمریکا بودند. برخی از این افراد سال هاست که فیلم و صنعت سینما را به طور کامل ترک کرده اند اما همچنان در رای گیری شرکت می کنند. از جمله یک راهبه، صاحب کتابفروشی، یک بازنشسته کارگزینی و عضو ارتش که براساس قوانین آکادمی رای را به حساب کسانی چون جولیا رابرتز، جرج کلونی و لئوناردو دی کاپریو می ریزند. نانسی شرینگ یکی از زنان انگشت شمار داور بخش فیلمبرداری می گوید: «شما فکر می کنید که در این دوران همه از حقوق برابر برخوردار هستند؟ در حالی که از 206 عضو این بخش تنها چند نفر زن هستند. ملاک تشخیص فیلمبردار بودن جنسیتی است و این خیلی مسخره است.»نکات به دست آمده در این تحقیق تاییدی بر گفته های «تام شراک»، رییس آکادمی اسکار و دان هادسون رییس اجرایی است که اعلام کرده بودند، در نظر دارند در دوره های آینده در میان گروه های مختلف مجموعه بزرگ داوران تنوع به وجود آورند. فیل آلدن رابینسون، نویسنده و کارگردان از اعضای هیات مدیر آکادمی گفته است: «ما می دانیم که باید به بهترین شکل عمل کنیم و حرکت به سمت تغییر را هم آغاز کردیم اما مشکلاتی وجود دارد که به اتحادیه های سینمایی بازمی گردد و تنوع بخشی را در این راه سخت می کند. پژوهش های مستقل نشان داده است که فیلم هایی که در هالیوود ساخته می شود آینه جمعیت آکادمی علوم سینمایی است. 19 درصد از فیلمنامه نویسان آمریکا زن هستند. این نتیجه براساس آخرین آماری است که این اتحادیه در سال 2011 منتشر کرده است. در بخش تولید فیلم براساس مطالعه ای که در دانشگاه خارجی سان دیه گو انجام شده است 26 درصد از تهیه کنندگان 250 فیلم موفق 2011 زن بودند. الکساندر پین کارگردان فیلم موفق «نوادگان» که در اسکار سال جاری نامزد چندین رشته از جمله بهترین فیلم است هم می گوید: «اینکه می گویند فیلمسازان موفق آمریکا مردان سفیدپوست هستند متاسفانه درست است.» فرانک پیرسون برنده جایزه اسکار 1976 برای فیلم بعدازظهر سگی اما معتقد است: «انتخاب در آکادمی باید براساس شایستگی باشد. هیچ لزومی ندارد که جمعیت آمریکا را میان رای دهندگان ببیند.»اما برخی از اعضا آکادمی باور دارند باید به سمت ملی شدن بروند. دنزل واشنگتن که عنوان بهترین بازیگر مرد اسکار 2001 را گرفته است می گوید: «آکادمی نیازمند این است که گروه عضو گیری را متعادل کند.»اعتراض به عدم رعایت تنوع جنسیتی و نژادی در آکادمی و اعلام نتایج اسکار از سال ها پیش شروع شد. در سال 1996 جسی جکسون کشیش سیاه پوست در تظاهراتی سراسری اعلام کرد که تبعیض نژادی و جنسیتی در اسکار بیداد می کند و خواستار پایان دادن به آن شد. در آن سال نگاهی به برندگان اسکار نشان می داد که او نکته درستی را می گوید. این نکته ای بود که زمانی که کاترین بیگلو اسکار بهترین کارگردانی را برای فقسه درد گرفت نیز مطرح شد.

    منبع: روزنامه شرق


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 90/12/2 و ساعت 2:25 عصر | نظرات دیگران()

وقتی از منتقد تنها برنامه سینمایی در تلویزیون به جای ابراز احترام، تبریک و تحسین موفقیت های بیشمار فیلم آقای فرهادی، می شنوم که فیلم فاقد ارزش بوده تنها به دلایل سیاسی مورد تشویق امریکایی ها قرار گرفته و کاندید دو جایزه ی اصلی اسکار شده است، از خود می پرسم که این برنامه چه هدفی از بیان این موضع گیری دارد؟ آیا هدف جریانی که آقای فراستی نمایندگی آن را به عهده گرفته، تخریب و تضعیف سینمای ملی ایران است؟

پارس توریسم: تهمینه میلانی کار گردان مطرح سینمای ایران باانتشار یادداشتی نسبت به اظهار نظر  مسعود فراستی درباره فیلم جدایی نادر ازسیمین واکنش نشان داد.

میلانی که به تازگی در دو جشنواره بین المللی به عنوان داور حضور داشته ودراین جشنواره ها فیلم فرهادی با استقبال هیات داوری مواجه شده در یادداشت خودنوشته است:

با شنیدن نظریات منفی و غرض ورزانه آقای مسعود فراستی در مورد دریافت جایزه ی گلدن گلوب و کاندید شدن فیلم "جدایی نادر از سیمین" در دو رشته ی مهم جشنواره ی اسکار و نسبت دادن این کاندیداتوری به مسائل سیاسی، بدون در نظر گرفتن ارزش فیلم، که در برنامه سینمایی هفت مورخ 90/11/7 مطزح گردید بی شک شما هم همانند من، به این سوال خواهید رسید که آیا این برنامه هدفمند، در جهت تخریب سینمای ملی ایران ساحته می شود؟

دوبار داور فیلم های آقای فرهادی در جشنواره های بین المللی بوده ام. یک بار برای فیلم "درباره الی" در فستیوال بهترین های آسیا و اقیانوسیه در کشور استرالیا در سال 2009 که دو جایزه اصلی جشنواره به فیلم آقای فرهادی تعلق یافت و بار دیگر جشنواره ی بین المللی گوا در هند که آقای فرهادی، امسال با فیلم "جدایی نادر از سیمین" در آن شرکت نموده و جایزه نقدی بهترین کارگردانی را به خانه برد.

در هر دو جشنواره، داورانی از کشورهای مختلفی چون هند، ایران، انگلیس، چین، استرالیا، کره جنوبی و...حضور داشتند و تنها یک داور امریکایی از کشور امریکا در جشنواره گوا حضور داشت، که طبعا نمی توانست به تنهایی جریان ساز باشد.

در هر دو جشنواره پس از نمایش فیلم های آقای فرهادی اکثر اعضای هیئت داوران فیلم را فوق العاده ارزیابی کرده و رضایت خود را از تماشای فیلمی برجسته از ایران را به من که یک داور ایرانی بودم اعلام می داشتند.

به بیان دیگر من به عنوان داوری از کشور ایران زحمتی برای توضیح فیلم و سختی های کار در ایران برای درک بهتر فیلمی از ایران نداشتم. این امر بسادگی بیانگر ارتباط سریع و ساده مخاطبان از فرهنگ های مختلف با فیلم های آقای فرهادی است. بنابر این پذیرش این مسئله که فیلم "جدایی نادر ازسیمین" موفق شده است با گروه های مختلف فکری و منتقدین امریکایی هم ارتباط برقرار کند برای من بسیار ساده و قابل پذیرش است.

به همین دلیل وقتی از منتقد تنها برنامه سینمایی در تلویزیون به جای ابراز احترام، تبریک و تحسین موفقیت های بیشمار فیلم آقای فرهادی، می شنوم که فیلم فاقد ارزش بوده تنها به دلایل سیاسی مورد تشویق امریکایی ها قرار گرفته و کاندید دو جایزه ی اصلی اسکار شده است، از خود می پرسم که این برنامه چه هدفی از بیان این موضع گیری دارد؟ آیا هدف جریانی که آقای فراستی نمایندگی آن را به عهده گرفته، تخریب و تضعیف سینمای ملی ایران است؟


 نوشته شده توسط علی بیدار در سه شنبه 90/11/11 و ساعت 10:18 صبح | نظرات دیگران()

چاپلین های تبریز؟!!

 

مصطفی علیمردانی

 

" کمدی یک گریز است، البته نه گریزی از واقعیت، بلکه گریز از ناامیدی؛ گریزی کوتاه به سوی ایمان." (کرستوفر فرای)

" بهترین کمدین کسی است که شما به او می خندید پیش از آنکه او دهانش را باز کند." ( جورج ناتان)

"کمدی، تراژدی است که برای دیگران اتفاق می افتد." (آنجلا کارتر)

 

یک مقدمه کوتاه: بابک نهرین و علیرضا رنجی پور، یا همان زوج هنری" صمد و ممد" نه تنها در کل آذربایجان اعم از شرقی و غربی، اردبیل و زنجان، حتی در تهران بزرگ نیز شناخته شده هستند و طرفداران خود را دارند. سی دی برنامه های اجرا شده آنها، مثل نقل و نبات فروخته می شود، کپی می شود، تماشا می شود و نفر اول بعد از تماشای برنامه، آنرا به نفر بعدی به امانت می دهد. با جرات می توان اذعان کرد که گروه هنری بابک یکی از شهیرترین گروه های نمایشی ( البته اگر کارهای آنها با تعریف نمایش همخوانی داشته باشد) می باشد. پس یکی از عناصری که برای دیده شدن اثر یک هنرمند ضروری است یعنی اشتهار را( و در واقع شناخته شدن بوسیله گروه هدف) دارا می باشند؛ از کودک سه، چهار ساله (!!!) گرفته تا مردان و زنان هفتاد، هشتاد ساله  .

گروه هنری بابک از سال 1370 کار خود را با آثار جدی شروع کرد ولی بنا به دلایلی ( از جمله نداشتن مخاطب جدی و مشکلات مالی حاصل از آن) به کار کمدی روی آورد. این گروه شامل آقایان بابک نهرین، علیرضا رنجی پور و بهمن تقی پور می شد. با شروع اولین نمایش ها، به زوج هنری صمد و ممد معرف شدند و در سریال های متفاوتی بازی کردند.

 

طنز یا کمدی، مساله این است!

"طنز (Satire  ) از اقسام هجو است اما فرق آن با هجو این است که آن تندی و تیزی و صراحت هجو در طنز نیست ؛ وانگهی در طنز معمولا مقاصد اصلاح طلبانه و اجتماعی مطرح است طنز کاستن از مقام و کیفیت کسی یا چیزی است به نحوی که باعث خنده و سرگرمی شود و گاهی در آن تحقیری باشد.

بین طنز (Satire  ) و کمدی (Comedy  ) هم البته فرق است؛ در کمدی معمولا خنده به خاطر خنده مطرح است، اما در طنز خنده برای استهزاء است. بدین ترتیب طنز وسیله است نه هدف. در طنز کسی که مورد انتقاد قرار می گیرد ممکن است یک فرد خاص باشد یا یک تیپ یا یک طبقه یا ملّت و حتی یک نژاد. گاهی نویسنده قهرمان اثر را به سخره می گیرد، اما مراد او کسی یا کسانی بیرون از اثر ادبی است و بدین منظور حتی ممکن است از خود بدگوئی کند." (1)

 

از اهداف اصلی کمدی سرگرم کردن مخاطبان خود است و در نهایت با پایان خوش تمام می شود اما طنز چون نیشتری است که بر پیکر زشتی ها و کژیها زده می شود و چون زخم نیشتر التیام یابد سلامتی روح و جان حاصل شود...

 

مساله سینما و تئاتر، نوشتن است!!

یکی از مشکلات اساسی سینمای ما و تئاتر ما ، نداشتن قصه های خوب می باشد. در واقع بسیاری از کارگردانان به دلایل مختلفی نمی خواهند غیر از آنچه خود می نویسند از آثار دیگر نویسندگان، اعم از داستان نویس، فیلم نامه نویس و ... استفاده کنند. آنها ترجیح می دهند فقط و فقط همه کاره خودشان باشند و ... (انشاا... در فرصت مناسبی درباره دلایل این امر خواهم نوشت.)

 

گروه آقای نهرین و رنجی پور نیز از این قاعده مستثنا نیستند و حتی در بدترین شکل آن، فاقد هر گونه نوشته می باشند. آنها کنار هم جمع می شوند و با ابتکار خویش و خلاقیتی که دارند چند تکیه کلام از خود می سازند و یا در بیشتر مواقع آن را از جامعه می گیرند و در بدترین شکل ممکن، با تحقیر قشرهای مختلف جامعه، آن را به اجرا در می آورند و عده ای نیز بدان قاه قاه می خندند. بابک نهرین و علیرضا رنجی پور کمدین های مستعدی هستند که اگر نمایشنامه و یا فیلم نامه ارزشمندی داشته باشند می توانند نام خود را ماندگار کنند. با نگاهی به سریال های (با اینکه بسیاری از این سریال ها فیلمنامه خوبی نداشتند) تلویزیونی که نهرین و رنجی پور در آنها بازی کرده اند می توان این نکته را به وضوح دید. در سریال اخیر شبکه استانی سهند با نام " آخیر مهلت" نهرین و رنجی پور با بازی خوبی که ارایه کردند نشان دادند که می توانند مخاطب را بدون تحقیر و بدون استفاده از کلمات ناهنجار و غیر معمولی آنچنانی!!! بخندانند. آنها در کنار یکی از مشهورترین کمدین های تبریز، آقای هاشم چاووشی بازی کردند. آقای چاووشی نیز در سریال ها و حتی تله فیلم ها بهتر از هر جای دیگری درخشیده است. از جمله آنها می توان به تله فیلم " ایکی سلطان" که بارها از شبکه های سراسری پخش شده است اشاره کرد.

نهرین، رنجی و بازیگردانی از این دست، می توانند کمدین های ماندگاری در ذهن مخاطبان خود باشند در صورتی که جایگاه هنری خود را بشناسند و سعی کنند با آفرینش شخصیت های جذاب و ماندنی، هم بر تعداد مخاطبان خود بیفزایند و در همان حالی که مشهور هستند محبوبیت را نیز کسب کنند. چاپلین گفته است:

" من یک چیز باقی خواهم ماند و تنها یک چیز؛ و آن چیز دلقک خواهد بود. آن مرا بالاتر از هر سیاستمداری قرار خواهد داد."

سؤالی که اینجا پیش می آید و باید از اهل فن و تا حدی از مخاطبان این گونه آثار پرسید این است که آیا آنها با تماشای این نمایش ها(؟)، یک اثر هنری را تماشا می کنند؟ جواب بر عهده خواننده است.

آنچه هنر را با دیگر مقوله ها متمایز می کند این است که هنرمند هیچ وقت حرف خود را به صورت مستقیم نمی گوید بلکه همچون پزشکی حاذق که داروی تلخ را در درون کپسولی قرار می دهد و آنرا به بیمار خویش می خوراند هنرمند نیز( مخصوصا کسانی که در حوزه طنز فعالیت می کنند) تلخی ها، کژیها، دروغ ها و ... را با روشی هنرمندانه و غیرمستقیم به تماشاگران خود نشان می دهد.

 

کسی که کار طنز می سازد باید جهان بینی مشخصی داشته باشد و تکلیفش با خود و جهان اطرافش مشخص باشد. او پیش از آنکه اثر بیافریند خوب نگاه می کند و آن ناراستی ها، دروغ ها و ... را که افراد معمولی عاجز از دیدنش هستند می بیند و با نکته سنجی خویش، آن را طوری به مخاطب خویش نشان می دهد که تماشاگر بعد از تماشای آن، در ذهن خود، آن را بارها مرور می کند چرا که ضمیر ناخودآگاه مخاطب را با به نمایش گذاشتن آن مسایل، آن هم به طور غیر مستقیم نشانه رفته است و تا مساله ایی برای ضمیر ناخودآگاه روشن نشود انسان آرام و قرار ندارد.

نهایتا اینکه، بابک نهرین در مصاحبه ای گفته است: " همین که می توانیم مرد آذری را که خسته و کوفته به خانه می رسد در کنار خانواده شاد کنیم و لبخند به لب ایشان بنشانیم برای من و گروه من کفایت می کند."

 

 

1)  برگرفته از کتاب انواع ادبی دکتر شمیسا

 

چاپ شده در روزنامه سرخاب


 نوشته شده توسط علی بیدار در پنج شنبه 90/10/22 و ساعت 2:13 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 147
مجموع بازدیدها: 407118
جستجو در صفحه

خبر نامه